بین موهایت نسیمی آمد و رقصید و رفت
پنجشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۳، ۱۰:۳۳ ب.ظ
بین موهایت نسیمی آمد و رقصید و رفت
لا به لای جنگل آشفته ای پیچید و رفت
رنگ آبی تا زدی بر روی ناخنهای خود
زیرکانه آسمان لاک تو را دزدید و رفت
با نوازش کردن احساس من، صدها غزل
از دل صخره برایت مثل گل رویید و رفت
اهل تابستانی و از دوری آغوش تو
برف سرما خورد،تب کرد و به خود لرزید و رفت
فاعلا...لب،فاعلا....مو،فاعلا...تَن،شعر من
عاشقانه یک لباس از جنس تو پوشید و رفت
سیب سرخ گونه هایت دلفریبی کرد و بعد
آدم لبهای من بانو تو را بوسید و رفت
شوروی بودم که با یک شیطنت از سمت تو
اتحاد و اقتدارم از درون پاشید و رفت
عصر یخبندان قلبم دوره اش پایان گرفت
تا که خورشید نگاه تو به من تابید و رفت
شاعر دربارِ عشقت کرده ای بانو مرا
ابر لطفت بی امان روی سرم بارید و رفت
فرزاد نظافتی
۹۳/۱۱/۰۹