بیگانه ماندی و نشدی آشنا تو هم
پنجشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۵۴ ق.ظ
بیگانه ماندی و نشدی آشنا تو هم
بیچاره من! اگر نشناسی مرا تو هم
دیدی بهای عشق به جز خون دل نبود
آخر شدی شهید در این بلا تو هم
آیینه ای مکدرم از دست روزگار
آهی بکش به یاد من,ای بی وفا توهم
چندی ست از تو غافلم ای زندگی ببخش
چنگی نمیزنی به دل این روزها تو هم
ای زخم کهنه ای که دهان باز کرده ای
چون دیگران بخند به غم های ما توهم
تاوان عشق را دل ما هرچه بود داد
چشم انتظار باش در این ماجرا توهم
فاضل نظری
بیچاره من! اگر نشناسی مرا تو هم
دیدی بهای عشق به جز خون دل نبود
آخر شدی شهید در این بلا تو هم
آیینه ای مکدرم از دست روزگار
آهی بکش به یاد من,ای بی وفا توهم
چندی ست از تو غافلم ای زندگی ببخش
چنگی نمیزنی به دل این روزها تو هم
ای زخم کهنه ای که دهان باز کرده ای
چون دیگران بخند به غم های ما توهم
تاوان عشق را دل ما هرچه بود داد
چشم انتظار باش در این ماجرا توهم
فاضل نظری
۹۵/۰۲/۳۰