بی تو، چه تنگ می گذرد بر ستاره ها!
جمعه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۵، ۰۱:۱۳ ب.ظ
بی تو، چه تنگ می گذرد بر ستاره ها!
خورشید زخم خورده ی روی مناره ها!
گنجینه ی غریب خداوند بر زمین!
کی درک می کنند تو را سنگواره ها؟
عقل زمینیان به کمالت نمی رسد
خوابیده اند یکسره در گاهواره ها
تنها تو عارفی به اقالیم خویشتن
مرعوب ژرفنای تو ما بر کناره ها
گسترده ای به روی زمین، خوان آسمان
پُر از شهاب های صریح اشاره ها
در چاه اگر گدازه ی روحت نمی چکید
آتش گرفته بود جهان از شراره ها
پایان نمی پذیری و هر موج بر زمین
می پاشد از کمال تو الماس پاره ها
بر من ببخش، وصف تو ممکن نکرده اند
ماییم و تنگنای همین استعاره ها
قربان ولیئی
خورشید زخم خورده ی روی مناره ها!
گنجینه ی غریب خداوند بر زمین!
کی درک می کنند تو را سنگواره ها؟
عقل زمینیان به کمالت نمی رسد
خوابیده اند یکسره در گاهواره ها
تنها تو عارفی به اقالیم خویشتن
مرعوب ژرفنای تو ما بر کناره ها
گسترده ای به روی زمین، خوان آسمان
پُر از شهاب های صریح اشاره ها
در چاه اگر گدازه ی روحت نمی چکید
آتش گرفته بود جهان از شراره ها
پایان نمی پذیری و هر موج بر زمین
می پاشد از کمال تو الماس پاره ها
بر من ببخش، وصف تو ممکن نکرده اند
ماییم و تنگنای همین استعاره ها
قربان ولیئی
۹۵/۱۲/۲۷