بی " تو" مهتاب شبی را همگان میدانند
دوشنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۰۸ ق.ظ
بی " تو" مهتاب شبی را همگان میدانند....
همگان شعر دو چشمان "تو" را میخوانند....
تو که از کوچه غمگین دلم میگذری
تو که از راز دلم باخبری
تو چرا رسم وفایت گم شد؟
برق چشمان سیاهت گم شد؟
با توام ای مه مهتاب شبان.....
با تو.ای زلف پریشان جهان....
بی تو صد خاطره ام گریان است.....
بی تو.اشکم شعر باران است.....
بی تو دیگر نفسم بند آمد.....
قافیه یک دل خوش، سیری چند آمد!!
بی تو.جوی،دل من خشکیده است
بی تو مهتاب نهان است ز ابر.....
ابر غم باریده است.....
با تو گفتم با شرم با تو گفتم از دل
با تو از قصه عشقم گفتم و تو در اوج سکوت
با نگاهی پرتردید و خمود گفتی؛
از عشق حذر کن نفسم بند آمد!!
قافیه یک دل خوش سیری،چند آمد.....
بی تو مهتاب،شبی را باز هم میخوانم
۹۴/۰۱/۰۳