بی قرارم خبر که داری، نه؟
دوشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۴۳ ق.ظ
بی قرارم خبر که داری، نه؟
دارم از دست می روم انگار
وقت آن نیست بازگردی؟ من
خسته ام بی مرام مَرد آزار
.
می شود بس کنی؟دِ بس کن خب
لعنتی بی تو زندگی سخت است
دوست داری که اعتراف کنم؟
بی تو هیچم، قبول لا کردار!
.
زندگی پوچ می شود وقتی
در کنارم تو نیستی ای گل
بی تو من ارزشی ندارم که
مثل یک صفر،بعدِ یک اعشار
.
روز ها درد می کشم، شب ها
شعر می بافم از خیالاتم
طبق معمول بغض می کنم و
ساعتی گریه پشت بر دیوار
.
در من انگار مرگ نزدیک است
وقتی امیّد وصل می میرد
در تو انگار عشق جان داده
مثل یک سنگ، مثل یک مردار
.
شعر وقتی قشنگ خواهد بود
که تو باشی دلیل گفتن آن
تا زمانی که برنگردی، غم
هست مضمون من دراین اشعار
فرزاد نظافتی
۹۴/۰۴/۰۱
عبادتتون قبول
من معلم هستم وبلاگم رو جهت شرکت در جشنواره ایجاد کردم خوشحال میشم به وبم بیاین و در نظر سنجی شرکت کنید
ممنون از مطالب خوبتون