هم‌قافیه با باران

بـی نگاهت بـی نگاهت مرده بودم بارها

پنجشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۳، ۰۷:۳۰ ق.ظ
بـی نگاهت .. بـی نگاهت مرده بودم بارها..
ای که چشمانت گره وا می کنــد از کارها

مهر تو جاری شده در سینــه ی دریا و رود
دور دستاس تو مــی چرخند گندمــزارها ..

باز هم چیزی به جز نان و نمک در خانه نیست
با تو شیریـــن است اما سفـــره ی افطارها..

باغ غمگین است، لبخندی بزن تا بشکفند
یاس ها .. آلاله ها.. گل پونه ها.. گل نارها

برگ های نازکت را مرهمی جز زخم نیست
دورت ای گل ، سر بر آوردند از بس خارها...

بعد تو دارد مدینــه غربتـــی بی حد و مرز
خانه های شهر.. درها .. کوچه ها.. دیوارها..

نخل های بی شماری نیمه شب ها دیده اند
سر به چاه درد برده کـــــوه صبری ، بارها ...

سیده تکتم حسینی
۹۳/۱۲/۱۴
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران