تار مویت یک غزل یا یک ترانه
چهارشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۰۰ ب.ظ
تار مویت یک غزل یا یک ترانه
یک جاده صعب العبور بی کرانه
وقتی نگاهت میکنم هر بار، در من
شعری قیام می کند با این بهانه
خورشید را دیدم پریشان در خیابان
دنبال تو می گشت هر خانه به خانه
دیشب غزل خواندی، رباعی گفت؛ ای کاش
من هم غزل بودم، از اول، عاشقانه
شب،کوچه باغ خلوت و باران،دوتایی
دنبالْ بازی، خاطرات کودکانه
جِر میزنی و بیشتر دل میبری با
انجام این رفتار های بچه گانه
آیا اجازه میدهی مانند کوهی
باشم برایت تا ابد یک پشتوانه
آیا اجازه میدهی در قلب پاکت
مانند گنجشگی بسازم آشیانه
یک لحظه بنشین تا که این شاعر بگیرد
الهامی از این چشم های شاعرانه
ساده بگویم دوستت دارم عزیزم
بی شیله پیله،از ته دل،صادقانه
فرزاد نظافتی
۹۴/۰۳/۲۰