تا سر پر شور ما از شور و شر افتاده است
تا سر پر شور ما از شور و شر افتاده است
شور و حالی بین جمعی بی هنر آماده است
شاعری که مدح این و آن بگوید ، شک مکن
تا ابد از چشم هر صاحب نظر افتاده است
گر که آویزان شوند از او جماعت ، واضح است
هر درختی پر ثمرتر ، بیش تر افتاده است
تا قلم بر روی کاغذ می دهم جولان ، عجیب
موقعیت های برخی در خطر افتاده است
از حماقت های تعدادی سلاطین جهان
ملتی همواره توی دردسر افتاده است
هم خودی ها را بسوزاند! وَ هم غیر خودی
آتشی که در میان خشک و تر افتاده است
سرنوشت این بشر از خوش خیالی قرن هاست
دست مشتی حاکمان کور و کر افتاده است!
آن که دایم تیز می راند ، یقینا در مسیر
عاقبت یک روز می بینی دمر افتاده است
فین به آن حمام هایی که به جای آب خوش
داخلش انواع تیغ و نیشتر افتاده است!
بس که بار زندگی این روزها سنگین شده ست
تازگی ها مرد خانه از کمر افتاده است!
می نوازد گرم، با دست محبت ، هر کسی
بچه ی ما را که حالا بی پدر افتاده است
راشد انصاری