تا لبش در نظرم میگذرد
پنجشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۶، ۱۱:۱۲ ب.ظ
تا لبش در نظرم میگذرد
آبگشتن ز سرم میگذرد
فصل گل منفعلم باید ساخت
ابر بی چشم ترم میگذرد
زین گذرگه به کجا دل بندم
هرچه را مینگرم میگذرد!
در بغل، نامهٔ عنقا دارم
خبرم بی خبرم میگذرد
حلقه شد قامت و محرم نشدم
عمر بیرون درم میگذرد
جادهٔ پیسپر تسلیمم
هر چه آید به سرم میگذرد
شش جهت غلغل صور است اما
همه در گوش کرم میگذرد
مژهای باز نکردم هیهات
پر زدن زیر پرم میگذرد
موج این بحر نفس راست نکرد
به وطن در سفرم میگذرد
هر طرف سایهصفت میگذرم
یک شب بیسحرم میگذرد
کاش با یأس توان ساخت چو بید
بیبری هم ز برم میگذرد
دل ندانم به کجا میسوزد
دود شمعی ز سرم میگذرد
خاکم امروز غبارانگیز است
پستی از بام و درم میگذرد
کاروان الم و عیش کجاست
من ز خود میگذرم میگذرد
چند چون شمع نگریم بیدل
انجمن از نظرم میگذرد
بیدل
آبگشتن ز سرم میگذرد
فصل گل منفعلم باید ساخت
ابر بی چشم ترم میگذرد
زین گذرگه به کجا دل بندم
هرچه را مینگرم میگذرد!
در بغل، نامهٔ عنقا دارم
خبرم بی خبرم میگذرد
حلقه شد قامت و محرم نشدم
عمر بیرون درم میگذرد
جادهٔ پیسپر تسلیمم
هر چه آید به سرم میگذرد
شش جهت غلغل صور است اما
همه در گوش کرم میگذرد
مژهای باز نکردم هیهات
پر زدن زیر پرم میگذرد
موج این بحر نفس راست نکرد
به وطن در سفرم میگذرد
هر طرف سایهصفت میگذرم
یک شب بیسحرم میگذرد
کاش با یأس توان ساخت چو بید
بیبری هم ز برم میگذرد
دل ندانم به کجا میسوزد
دود شمعی ز سرم میگذرد
خاکم امروز غبارانگیز است
پستی از بام و درم میگذرد
کاروان الم و عیش کجاست
من ز خود میگذرم میگذرد
چند چون شمع نگریم بیدل
انجمن از نظرم میگذرد
بیدل
۹۶/۰۹/۰۲