تبر دارد به جای بیل پیر باغبان اینجا
تبر دارد به جای بیل پیر باغبان اینجا
به جانِ خانه می افتد بزرگِ خاندان اینجا
چه امن عیش در این دامگاهِ دیو وقتی که
شریک دزد می باشد رفیق کاروان اینجا
بلد را نابلد کرد این شب تاریکِ توفان خیز
چنین گم می کند این کاروان را ساربان اینجا
پس از کفتارهای سفله می آیند کرکسها
نخواهد خورد این مردار از جایش تکان اینجا
پس از کفتار و کرکس نوبت ماران و موران است
نمی ماند به جا چیزی به غیر از استخوان اینجا
درفش کاویانی کو؟ فریدون را چه پیش آمد؟
که از ضحّاک می سازند مردم قهرمان اینجا
پرستوجان! از این شهر بلا پرواز کن بر گرد
به جز مشت پری بر جا نماند ز آشیان اینجا
بپر ای طایر قدس آسمان را زیرِ بالت گیر
که باشد دست کیکاووس و نمرود آسمان اینجا
برادرها به چاه افتاده اند این بار و بی یوسف
به زودی پیر خواهد شد زلیخای جوان اینجا
درنگی کن که زیر پایمان تفتان خاموشی است
سراسر می شود روزی دمِ آتشفشان اینجا
شود یک روز مثل کفتر این کفتارِ آدمخوار
شود یک روز مثل گربه این شیر ژیان اینجا
غلامعباس سعیدی