هم‌قافیه با باران

تبسم ریز لعلش‌گر نشان پرسد غبارم را

پنجشنبه, ۸ مهر ۱۳۹۵، ۰۶:۴۳ ب.ظ

تبسم ریز لعلش‌گر نشان پرسد غبارم را
ببوسد تا قیامت بوی‌گل خاک مزارم را

ز افسوسی‌که‌دارد عبرت خون شهید من
حنایی می‌کند سودن‌کف دست نگارم را

مبادا دیدهٔ یعقوب توفان نموگیرد
نگاری در سر راه تمنا انتظارم را

ز اشکم بر سر مژگان عنان داری نمی‌آید
گر وتازی‌ست باصد شعله طفل نی سوارم‌را

توقع هرچه‌باشد بی‌صداعی نیست ای‌ساقی
قدح برسنگ زن تا بشکنی رنگ خمارم را

ز دل شورقیامت می‌دماند رشک همچشمی
به هر آیینه منمایید روی‌گلعذارم را

شرارکاغذم از فرصت عیشم چه می‌پرسی
به رنگ رفته چشمکهاست‌گلهای بهارم را

به چشم بسته هم پیدا نشدگرد خیال من
نهانتر از نهانها جلوه دادند آشکارم را

هوس در عالم‌ناموس یکتایی نمی‌گنجد
سراغش‌کن ز من هرجا تهی یابی‌کنارم را

گر این بیحاصلی از مزرع خشکم نمو دارد
جبین هم دست‌خواهد از عرق شست‌آبیارم‌را

چو آتش سرکشیها می‌کنم اما ازین غافل
که جز افتادگی‌کس برنخواهد دشت بارم را

شررخیزست‌گرد پایمال بیکسی بیدل
به یاد دامن قاتل مده خون شکارم را

بیدل

۹۵/۰۷/۰۸
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران