تقدیر بود... ، پای کسی در میان نبود
شنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۵۱ ب.ظ
تقدیر بود... ، پای کسی در میان نبود
آن روزها که صحبتی از این و آن نبود!
می شد زمانه وار بخواهم تو را ولی
وصلی چنین که لایق عشقی چنان نبود
□ □
یک روز رنج بی پر و بالی مرا شکست
یک روز بال بود ولی آسمان نبود
وقتی که دوست آینه ام را شکست و رفت
هیچ انتظار دیگری از دشمنان نبود
□ □
از خنده ی ترحم مردم که بگذریم
با من کسی به غیر غمت مهربان نبود
پوریا شیرانی
۹۵/۰۳/۲۹