خزان ز راه می رسد ، جوانه پیر می شود
دوشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۰۰ ب.ظ
خزان ز راه می رسد ، جوانه پیر می شود
نَفَس چه زود می رود ، بیا که دیر می شود
شب است و باد می وزد ، چگونه صبح می کنی؟
دلم چه شور می زند ؛ به غم اسیر می شود
چه راه ها که بی عبور تو غبار می خورد
چه دشت ها که بی حضور تو کویر می شود
همیشه در تخیلم ز شوقِ وصل ، خُــــرّمم
نگو ز هجر با دلم ، بهانه گیر می شود
اگر نیایی ای بهار آرزوی فاطمه !
مرام تازیانه خدشه ناپذیر می شود
که گفت زود می رسی ؟ "چه دیر زود می شود!"
نَفَس نمانده زود باش ! بیا که دیر می شود...
حسن بیاتانی
نَفَس چه زود می رود ، بیا که دیر می شود
شب است و باد می وزد ، چگونه صبح می کنی؟
دلم چه شور می زند ؛ به غم اسیر می شود
چه راه ها که بی عبور تو غبار می خورد
چه دشت ها که بی حضور تو کویر می شود
همیشه در تخیلم ز شوقِ وصل ، خُــــرّمم
نگو ز هجر با دلم ، بهانه گیر می شود
اگر نیایی ای بهار آرزوی فاطمه !
مرام تازیانه خدشه ناپذیر می شود
که گفت زود می رسی ؟ "چه دیر زود می شود!"
نَفَس نمانده زود باش ! بیا که دیر می شود...
حسن بیاتانی
۹۶/۰۳/۰۱