تنها ترین امام زمین، مقتدای شهر
جمعه, ۲۲ آبان ۱۳۹۴، ۰۶:۳۴ ب.ظ
تنها ترین امام زمین، مقتدای شهر
تنها، چه میکنی؟تو کجایی؟کجای شهر؟
.
وقتی کسی برای تو تب هم نمی کند
دیگر نسوز این همه آقا به پای شهر
.
تو گریه میکنی و صدایت نمی رسد
گم می شود صدای تو در خنده های شهر
.
تهمت،ریا و غیبت و رزق حرام و قتل
ای وای من چه می کشی از ماجرای شهر
.
دلخوش نکن به "ندبه"ی جمعه، خودت بیا
با این همه گناه نگیرد دعای شهر!
.
اینجا کسی برای تو کاری نمی کند
فهمیده ام که خسته ای از ادعای شهر
.
گاه از نبودنت مثلا گریه می کنند
شرمنده ام! از این همه کذب و ادای شهر
.
هر روز دیده می شوی اما کسی تو را
نشناخت ای غریبه ترین آشِنای شهر
.
جمعه...غروب... گریه ی بی اختیار من...
آقا دلم گرفته شبیه هوای شهر
.
فرزاد نظافتی
۹۴/۰۸/۲۲