هم‌قافیه با باران

تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد

چهارشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۳، ۰۱:۵۳ ب.ظ

تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد

حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد

نیست دیگر به خرابات،خرابی چون من

باز خواهی که مرا سیل دمادم ببرد

حال آن خسته چه باشد که طبیبش بزند

زخم و بر زخم،نمک پاشد و مرهم ببرد

آن که بر دامن احسان تو اش دسترسی ست

به دهان،خاکش اگر نام ز حاتم ببرد

زنگ چل ساله آیینه ما گر چه بسی ست

آتشی همدم ما کن که به یک دم ببرد

رنج عمری،همه هیچ است اگر وقت سفر

رخ نماید که مرا با دل خرّم ببرد

من ندانم چه نیازی ست تو را با همه قدر

که غمت دل ز پریزاده و آدم ببرد

جان فدای دل دیوانه که هر شب بر ِتوست

کاش جاوید،بدان کوی،مرا هم ببرد

ذکر من نام دلارای حبیب است عماد!

نیست غم،دوست اگر نام مرا کم ببرد


عماد خراسانی

۹۳/۰۶/۲۶
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران