تویی بهانه ام اما بهانه ای که ندارم
چهارشنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۳، ۰۹:۳۱ ب.ظ
به استقبال بیدل
تویی بهانه ام اما بهانه ای که ندارم
گذاشتم سر خود را به شانه ای که ندارم
تمام عمر کشاندی مرا به سوی نگاهت
تمام عمر به سوی نشانه ای که ندارم
چگونه حرف دلم را به چشم هات بگویم
قصیده ای که نگفتم، ترانه ای که ندارم
مرا رها کن و بگذار در قفس بنشینم
که دلخوشم به همین آب و دانه ای که ندارم.
سید حمیدرضا برقعی
۹۳/۱۰/۱۷