تو رفتهای از دست، دستم بند ِجایی نیست
دوشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۲۷ ق.ظ
تو رفتهای از دست، دستم بند ِجایی نیست
من رفتهام از دست، امّید شفایی نیست
کشتی سرگردان طوفان دیدهای هستم
بعد از تو طوفان هست اما ناخدایی نیست
تو ماندهای آن سو و من این سو، میان ِما
نیلی خروشان است و اعجاز عصایی نیست
برف فراموشی چنان باریده بر ذهنت
انگار از من هیچ جایی، ردّپایی نیست
اما برایت باز هر شب شعر خواهم گفت
قلبی که ناآرام شد، رام ِجدایی نیست...
سجاد رشیدی پور
۹۵/۰۳/۳۱