تو رفتی و، حالا دگر شادی نمی ماند
شنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۲۲ ب.ظ
تو رفتی و، حالا دگر شادی نمی ماند
بعد از تو یک دنیای آبادی نمی ماند
وقتی که جفت مرغ عشقی رفت و تنها شد
دیگر برایش جای آزادی نمی ماند
تو رفتی و، من بعد تو مانند یک لالم
در حنجر من جای فریادی نمی ماند
من در زمستان نبودت، سخت بیمارم
وقتی نباشی ماه مردادی نمی ماند
شیرین نباشد، کام دنیا هم پر از تلخی ست
افسانه ی شیرین و فرهادی نمی ماند
آنقدر از هر تار مویت بیت دارم که
از سعدی شیرین سخن یادی نمی ماند
بانو، عروس ماه شهریور، خداحافظ
اما بدان، بعد از تو دامادی نمی ماند
مصطفی گودرزی
۹۴/۰۵/۰۳