هم‌قافیه با باران

تو مَلَک بودی و فردوسِ دلم جایت بود

شنبه, ۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۶:۴۸ ق.ظ

تو مَلَک بودی و فردوسِ دلم جایت بود
سیبِ مغرورِ دلم خاکِ کفِ پایت بود

قلبِ من برده‌یِ فرعونِ دوچشمانت شد
نبضِ من شرطیِ آهنگِ قدم‌هایت بود

روزگاری‌که مرا عشقِ خودت می‌خواندی
باورِ بندگی‌ام آیه‌یِ لب‌هایت بود

آمدی زلزله در کشورِ جانم افتاد
عاملِ زلزله در رانشِ موهایت بود

اینک اما پس از آن عاشقیِ بی‌حاصل
خاطرم هست که با من همه دعوایت بود!

رفتی و دربه‌دری سهمِ شب و روزم شد
آخر ای جان! دل من بنده‌ و شیدایت بود

هرگز از لوحِ وجودم نرود یادت، چون
حلقه‌یِ وصل به بالا، قدِ رعنایت بود

محمد صادق زمانی

۹۴/۰۴/۰۶
هم قافیه با باران

نظرات  (۳)

دوست گرامی وقفه ایجاد نمیکنه.

اینجور بخونین:

آخر ای جان! دلِ من، بنده و شیدایت بود

اونجور که شما گفتین، وزن هم بهم میریزه. شعر که دلبخواهی و بدون اصول و قاعده نیست!
پاسخ:
سلام بزرگوار

از توجتهان سپاسگزارم
شعر را جناب زمانی خودشان برایمان ارسال کرده اند و ما هم عینا از آن استفاده کرده ایم.
موفق و موید باشید.
آخر ای جان دلم بنده و شیدایت بود بهتره...
دل من بنده و شیدایت بود وقفه ی بی معنائی ایجاد میکنه جانم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران