هم‌قافیه با باران

تو همانی که دلم لک زده لبخندش را

چهارشنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۳، ۰۹:۴۷ ب.ظ

تو همانی که دلم لک زده لبخندش را

او که هرگز نتوان یافت همانندش را

 

منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد 

غزل و عاطفه و روح هنرمندش را

 

از رقیبان کمین کرده عقب می ماند

هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را

 

مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر

هر که تعریف کند خواب خوشایندش را


مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد

مادرم تاب ندارد غم فرزندش را

 

عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو

به تو اصرار نکرده است فرایندش را


قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت

مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را

 


حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید 

بفرستند رفیقان به تو این بندش را :

 

منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر

لای موهای تو گم کرد خداوندش را

 

 کاظم بهمنی

۹۳/۱۰/۱۷
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران