جامانده ی کوچم مرا بال و پری نیست
پنجشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۳۸ ق.ظ
جامانده ی کوچم مرا بال و پری نیست
آنکس که جدا ماند هم اورا خبری نیست
من ماندم و بی بالی و پروای پریدن
دیریست مرا طاقت این دربه دری نیست
چون کوچه دل خویش به دیدار تو دادم
گفتی به تن کوچه دگر رهگذری نیست
ثابت قدمی را دلم از هجر تو آموخت
درعشق تو این بی سروپایی هنری نیست
این قاعده ی زندگی رهگذران است
افتاده ی ره را رمق همسفری نیست
برگی شده ام در دل پاییز که هردم
سیلی خورطوفانم و ازمن اثری نیست
درباغ همه طعنه زنانند به این سرو
جزحسرت جانسوز تودیگر ثمری نیست
درگیر شب تارم و کی می شود آیا
خورشید براید که امید سحری نیست
مرتضی برخورداری
۹۴/۰۷/۰۲