جا می خورد از تردی ساق تو پرنده
پنجشنبه, ۳ مهر ۱۳۹۳، ۱۲:۰۳ ب.ظ
جا می خورد از تردی ساق تو پرنده
ایمان منی ـ سست و ظریف و شکننده ـ
هم، چون کف امواج خزر چشم گریزی
هم، مثل شکوه سبلان خیره کننده!
می خواست مرا مرگ دهد، آن که نهاده ست
بر خوان لبان تو ، مربای کشنده !
چون رشته ی ابریشم قالیچه شرقی ست
بر پوست شفاف تو رگ های خزنده!
غیر از تو که یک شاخه ی گل بین دو سیبی
چشم چه کسی دیده گل میوه دهنده؟
لب های تو اندوخته ی آب حیات است
اسراف نکن این همه در مصرف خنده!
ای قصه موعود هزار و یکمین شب
مشتاق تو هستند هزاران شنونده
افسوس که چون اشک، توان گذرم نیست
از گونه ی سرخ تو ـ پل گریه و خنده ـ !
عشق تو قماری ست که بازنده ندارد
ای دست تو پیوسته پر از برگ برنده !
غلامرضا طریقی
۹۳/۰۷/۰۳
خیلی زیبا بود
موفق باشید