هم‌قافیه با باران

جرعه ای آب از این چشمه چشیدن نتوان

چهارشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۵، ۰۵:۲۶ ب.ظ

جرعه ای آب از این  چشمه چشیدن نتوان
قدر یک کوزه سرشانه کشیدن نتوان

گرچه هموار به چشم آید وبی رنج سفر
راه بس دور درازی ست رسیدن نتوان

آنقدر آینه در آینه تکثیر شده است
که دگر سادگی آینه دیدن نتوان

گرچه باز است درِ باغ پُر از میوه ی عشق
هرکه مَحرم نشود رخصت چیدن نتوان

نغمه هایست در این پرده بسی گوش نواز
این عجب نیست که یک نغمه شنیدن نتوان

کرم خاکی نشود شهپره ی بزم و طرب
گِرد هر بی سرو پا پیله تنیدن نتوان

آسمان در غزل تازه ی پرواز نوشت
با قفس های پُراز دانه پریدن نتوان

 باید اعجوزه ی دل را به ادب پند دهم
یوسفی را به کلاف تو خریدن نتوان

مرتضی برخورداری

۹۵/۰۶/۱۰
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران