هم‌قافیه با باران

جفا و جور تو عمری بدین امید کشیدم

شنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۴۴ ق.ظ

جفا و جور تو عمری بدین امید کشیدم

که بینم از تو وفایی گذشت عمر و ندیدم

سزای آن که تو را برگزیدم از همه عالم

ملامت همه عالم ببین چگونه شنیدم

اگر چه سست بود عهد نیکوان اما

به سست عهدیت ای مه ندیدم و نشنیدم

دلم شکستی و عهد تو سنگدل نشکستم

ز من بریدی و مهر از تو بی‌وفا نبریدم

زدی به تیغ جفایم فغان که نیست گناهی

جز این که بار جفایت به دوش خویش کشیدم

تهی نگشت ز زهر غم تو ساغر عیشم

از آن زمان که شراب محبت تو چشیدم

کنون ز ریزش ابر عطاش رشحه چه حاصل

چنین که برق غمش سوخت کشتزار امیدم

ز جام عشق چو بیخود شدم چه جای شرابم

ز مدح شاه چو سر خوش شدم چه جای نبیدم


رشحه اصفهانی

۹۴/۰۵/۱۰
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران