حاصلی از هنر عشق تو جز حرمان نیست
يكشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۴۵ ب.ظ
حاصلی از هنر عشق تو جز حرمان نیست
آه ازین درد که جز مرگ منش درمان نیست
این همه رنج کشیدیم و نمی دانستیم
که بلاهای وصال تو کم از هجران نیست
آنچنان سوخته این خک بلکش که دگر
انتظار مددی از کرم باران نیتس
به وفای تو طمع بستم و عمر از کف رفت
آنخطا را به حقیقت کم ازین تاوان نیست
این چه تیغ است که در هر رگ من زخمی ازوست
گر بگویم که تو در خون منی بهتان نیست
رنج دیرینه ی انسان به مداوا نرسید
علت آن است که بیمار و طبیب انسان نیست
صبر بر داغ دل سوخته باید چون شمع
لایق صحبت بزم تو شدن آسان نیست
تب و تاب غم عشقت دل دریا طلبد
هر تنک حوصله را طاقت این توفان نیست
سایه صد عمر در این قصه به سر رفت و هنوز
ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست
هوشنگ ابتهاج
۹۴/۰۳/۲۴