هم‌قافیه با باران

حوا، بهشت، پرده ی اول: درخت سیب

چهارشنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۳، ۰۱:۲۳ ب.ظ

حوا، بهشت، پرده ی اول: درخت سیب

آدم نشسته در وسط صحنه، بی شکیب


پروانه ای شبیه غزل از نگاه او

پر می کشد به سمت گلی عاشق و نجیب


نام تو چیست ای گل صد جلوه ی قشنگ؟

نام تو چیست ای غزل بکر و دلفریب؟


من می شوم قسم به خدا عاشق شما

در صحنه های بعدی این قصه عنقریب


حوا، بهشت، پرده ی دوم: صدای باد

شیطان پرید در وسط صحنه، نانجیب


شیطان!؟ ولی اجازه ی بازی ندارد او

آدم به خشم بر سر آن فتنه زد نهیب


لبخند عشق بر لب حوا جوانه زد

نام تو چیست؟ دلشده ی عاشق و غریب


من آدمم که سیب تو را چیدم از بهشت

حاشا نمیکنم که شدم عاشقت عجیب


عاشق شدن چه کار قشنگی است، خوب من

خال لب تو کرده مرا شاعر و ادیب


حوا کشید روی دلش عکس سیب سرخ

آدم نوشت نام خودش را به روی سیب


پایان قصه آدم و حوا یکی شدند

باغ بهشت، پرده آخر: درخت سیب


رضا اسماعیلی

۹۳/۱۲/۲۷
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران