هم‌قافیه با باران

خدا نخواست که من اهل ناکجا باشم

چهارشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۳:۴۰ ب.ظ
خدا نخواست که من اهل ناکجا باشم
اجازه داد فقط اهلیِ شما باشم

و... ماجرای من و تو به عشق فرجامید
و... عشق خواست که من مرد ماجرا باشم

و...من تو را به دلیل آرمان خود کردم
که بی‌دلیل مباد که آرمان‌گرا باشم

چرا؟ مپرس که سر مشق عاشق‌ست سکوت
مخواه پاسخ گنگی بر این ماجرا باشم

سرودمت به همان باوری که در من بود
و... شعر حنجره‌ام شد که خوش صدا باشم

و... خواندمت که قشنگ است روز و شب از تو
بخوانم و نگران نخوانده‌ها باشم

خدا نخواست! چه بهتر! تو خواستی از من
که خوش قریحه‌ترین بنده‌ی خدا باشم

محمدعلی بهمنی
۹۵/۰۲/۲۹
هم قافیه با باران

نظرات  (۱)

۲۱ مرداد ۹۶ ، ۰۹:۱۰ بلند گرامی
با سلام 
آیا تکرار و در اول برخی ابیات دلیلی داره 
پاسخ:
سلام
برای اینکه اشعار تکراری ارسال نکنیم مصرع اول رو بعنوان تیتر انتخاب کردیم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران