خسته ی عزلتم ای پنچره ی تکراری
پنجشنبه, ۲ دی ۱۳۹۵، ۱۰:۲۰ ب.ظ
خسته ی عزلتم ای پنچره ی تکراری
خسته ام خسته از این منظره ی تکراری
من از این کوچه ی بن بست بدم می آید
تا به کی بشنومت زنجره ی تکراری
خبری نیست در اینجا بجز از جور خزان
مرثیه می وزد از حنجره ی تکراری
فاجعه آمد و در باور من اردو زد
دفترم پر شده از خاطره ی تکراری
تا به کی چرخ زنم دور خودم چون پرگار
تا که ترسیم کنم دایره ی تکراری
شعر من حال و هوای تازه ای می خواهد
چندش آور شده در کنگره ی تکراری
محمدعلی ساکی
۹۵/۱۰/۰۲