هم‌قافیه با باران

خواب دیدم که دزد گردنه ای توبه فرموده و پلیس شده

پنجشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۰۶ ب.ظ

خواب دیدم که دزد گردنه ای توبه فرموده و پلیس شده
یکی با طرحِ دزدی از یک بانک، بانک رفته ولی رئیس شده
 
خواب دیدم که شهرمان کوفه است باز هم حضرت علی (ع) تنهاست
آنکه باید ابوذری بکند سرِ یک سفره کاسه لیس شده
 
خواب دیدم کسی که هی می کوفت مشت را بر دهان استکبار
دخترش رفته ینگۀ دنیا پسرش جذب انگلیس شده
 
کربلایی فلان شبی خود را به وجوهات و مالِ وقف زده
حاجی از حجِّ عمره برگشته عازم کشورِ سوئیس شده
 
ناگهان نعره کرد بیدارم مثل یک گنگ خواب دیده شدم
جن به من زد مگر که می دیدم که فقیهی دعانویس شده
 
حالت مادری که فرزندش توی گهواره بوده امّا نیست
می زند موج گریه در چشمش جای خالیّ بچّه خیس شده
 
مثلِ ابر بهار می بارم دست بر دار از سرم ای ابر
که نخواهم کشید منّتی از حاتمِ طاییِ خسیس شده
 
تو بگو با چه دل رود موسی، پیِ خضری که راه گم کرده
بارور از چه رو کند جبریل ،مریمی را که پشم ریس شده
 

غلامعباس سعیدی

۹۴/۰۵/۲۹
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران