هم‌قافیه با باران

خودش را دوست می پندارد اما دشمن دین است

جمعه, ۱ اسفند ۱۳۹۳، ۰۵:۰۲ ب.ظ

خودش را دوست می پندارد اما دشمن دین است

من آن پیغمبری هستم که آیینش دروغین است


چطور از شادی و سرزندگی با خلق می گوید

کسی که مثل من در زندگی همواره غمگین است


رواج زندگی در من امیدی غالبا واهی ست

چو دلداری به گوش مرده ای در حال تدفین است


ترازو ها تعادل در کدامین وزن می گنجد؟

برای من که تقدیرم پر از بالا و پایین است


شکسته قامتم ٬چون شاخه ها فهمیدم آسان نیست

همیشه شانه خالی کردن از باری که سنگین است


مرا از چشم ها انداخت خوبی های بی حدم

که دل را می زند چیزی که بی اندازه شیرین است


جواد منفرد

۹۳/۱۲/۰۱
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران