هم‌قافیه با باران

خوش درخشیدن در این ویران نمی آید به ما

جمعه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۰۸ ب.ظ
خوش درخشیدن در این ویران نمی آید به ما
عشقِ ناشی گشته از  ایمان نمی آید به ما 

او گُــنه بخشید و ما همواره شیطانی شدیم
گفته بودم جانِ من  غُفران نمی آید به ما

درد را وقتی مداوا میکنی غافل تریم 
درد روزی کن خدا ... درمان نمی اید به ما

خواستیم عارف شویم اما چو بی دینان شدیم
پُشتِ خود بر قبله کُن عرفان نمی آید به ما

پاک بودیم و به ناپاکان بسی تهمت زدیم
پاک بودن در چنین  دوران نمی آید به ما

خنده هامان تیرِ  مسمومند و خلقُ اللّه هدف
خنده بس کن صورتی  خندان نمی آید به ما

زیر باران سهمِ  ما آشفتگی باشد مدام
عاشقی در زیرِ این باران نمی آید به ما

گر دهد ما را کسی تعریف، غافل میشویم
لطفی از سویِ هواداران نمی آید به ما

رفته ای تا غیبتت ما را کمی آدم کند
جانِ بابایت بیا هِــجـران نمی آید به ما

سیروس بداغی
۹۴/۰۵/۲۳
هم قافیه با باران

نظرات  (۱)

آنچه تفاوت میان زندگی ما و دیگران را رقم می‌زند، برخورد، نگرش و منش‌های ما در برخورد با دشواری‌هاست، نه خود دشواری‌ها یا اندازه و کوچک و بزرگی آن

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران