هم‌قافیه با باران

خون است بهر سرخی رنگ پریده ام

دوشنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۴، ۰۹:۵۸ ب.ظ

خون است بهر سرخی رنگ پریده ام

ماهم ولی چو صحنه شب گشته نیلگون

سروم ولی به سان نهالی خمیده ام

سنگینی اش بهم شکند چرخ پیر را

بار غمی که من به جوانی کشیده ام

حتی اجل نکرد عیادت ز حال من

با آنکه دل ز عمر ، ز دنیا بریده ام

از دود و آه من شده گردون سیه ولی

با اشک خود ستاره به کهسار چیده ام

تشییع من دی شب و قبرم نهان ز خلق

از این طریق پردهدشمن دریده ام

نشنیده ماند ناله و فریاد و شکوه ام

من کز رسول ام ابیها شنیده ام

رنجی که از تحمل آن عاجز است کوه

بر جان و تن به حفظ امامم خریده ام

شش ماه ام شهید شدو پهلویم شکست

ز آن صدمه ای که از در و دیوار دیده ام

تاریخ شاهد است که من در ره علی

اول شهید داده و اول شهیده ام

بی دست و پای ((میثمم)) ای خاندان وحی

کر ابتدا ثنای شما بوده ، ایده ام


سازگار

۹۴/۰۱/۰۳
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران