هم‌قافیه با باران

دارم امید عاطفتی از جناب دوست

شنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۳۱ ب.ظ

دارم امید عاطفتی از جناب دوست
کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست

دانم که بگذرد ز سر جرم من، که او
گر چه پری‌وش است ولیکن فرشته‌خوست

چندان گریستیم که هر آن‌کس که برگذشت
در اشک ما چو دید روان گفت ک‌این چه جوست

هیچ است آن دهان که نبینم از او نشان
موی است آن میان و ندانم که آن چه موست

دارم عجب ز نقش خیالش که چون نرفت
از دیده‌ام که دم‌به‌دمش کار، شست‌وشوست

بی‌گفت‌وگوی، زلف تو دل را همی‌کشد
با روی دل‌کش تو که را روی گفت‌وگوست؟!

عمری‌ست تا ز زلف تو بویی شنیده‌ام
زان بوی در مشام دل من هنوز بوست

حافظ! بد است حال پریشان تو ولی
بر بوی زلف یار، پریشانی‌ات نکوست

حافظ

۹۵/۰۵/۰۹
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران