هم‌قافیه با باران

داشتم انتظار از نیزه

شنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۵، ۰۴:۱۴ ب.ظ

داشتم انتظار از نیزه
انتظارِ شکار از نیزه

تا که زینب برای پیکر تو
ساخت سنگ مزار از نیزه

تا سرت را به نیزه می کوبند
می رود اختیار از نیزه

از تو پیکر، بریدنش با تیغ
از تو گردن، فشار از نیزه

زخم شد سر گشوده از شمشیر
بعد هم بیشمار از نیزه

در تمام مسیر می ریزد
دانه های انار از نیزه

تا نیفتد به خاک، می ترسم؛
از سر،از نیزه دار،از نیزه

آه سبقت گرفته در این دشت
نیزه از خار، خار از نیزه

گفتنی نیست این که افتاده
سر تو چند بار از نیزه

مهدی رحیمی

۹۵/۰۸/۲۹
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران