دختر سعدی بیا آیینه بندان کرده ام
سه شنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۱۱ ب.ظ
دختر سعدی بیا آیینه بندان کرده ام
این غزل را آب و جارو طاق بستان کرده ام
سهم من هستی، خیالت..شانه ات..افسانه ات
با خیالت مرغ عاشق را سخندان کرده ام
فال خود را دیده ام در قهوه ی چشم تو با
شوق تعبیرِ دل انگیزی که پنهان کرده ام
خواب دیدم خرمنت افشان به روی صورتم
ابن سیرین را خراب موی افشان کرده ام
آه ای پیغمبر شب های این شعر و شعور
کافران را با شعار تو مسلمان کرده ام
هر چه دارم آرزو، قربانی یک تار موت
من به هر تارت هزاران بوسه قربان کرده ام
ضرب و تقسیم نگاهت در نگاهم این شده
این غزل هایی که با حسّ تو گریان کرده ام
آنقدر حسّت غزل تاب است بر احساس من
در غزل هایم ببین ترسیم باران کرده ام
تو غزالی تیز چنگال و منم ببری اسیر
شک نکن آهو نگاهت را غزل خوان کرده ام
علی نیاکوئی لنگرودی
۹۴/۰۵/۰۶