درِد اهلِ درد، صاحبْ درد میداند که چیست
يكشنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۵، ۰۷:۴۰ ب.ظ
درِد اهلِ درد، صاحبْ درد میداند که چیست
مرد صاحبْ درد، درد مرد میداند که چیست
هر زمان در مجمعی گردی چه دانی حال ما؟
حالِ تنها گرد، تنها گرد میداند که چیست
رنج آنهایی که تخم آرزویی کِشتهاند
آنکه نخلِ حسرتی پرورد میداند که چیست
آتش سردی که بگدازد درون سنگ را
هرکه را بودست آه سرد، میداندکه چیست
بازی عشق است کاینجا عاقلان در شش درند
عقل، کِی منصوبهٔ این نرد میداند که چیست؟
قطرهای از بادهٔ عشق است صد دریای زهر
هر که یک پیمانه زین می خورد، میداند که چیست
«وحشی» آنکس را که خونی چند رفت از راهِ چشم
علت آثار روی زرد میداند که چیست...
وحشی بافقی
مرد صاحبْ درد، درد مرد میداند که چیست
هر زمان در مجمعی گردی چه دانی حال ما؟
حالِ تنها گرد، تنها گرد میداند که چیست
رنج آنهایی که تخم آرزویی کِشتهاند
آنکه نخلِ حسرتی پرورد میداند که چیست
آتش سردی که بگدازد درون سنگ را
هرکه را بودست آه سرد، میداندکه چیست
بازی عشق است کاینجا عاقلان در شش درند
عقل، کِی منصوبهٔ این نرد میداند که چیست؟
قطرهای از بادهٔ عشق است صد دریای زهر
هر که یک پیمانه زین می خورد، میداند که چیست
«وحشی» آنکس را که خونی چند رفت از راهِ چشم
علت آثار روی زرد میداند که چیست...
وحشی بافقی
۹۵/۱۲/۱۵