دریا صدا که می زندم وقت کار نیست
دوشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۱۵ ب.ظ
دریا صدا که می زندم وقت کار نیست
دیگر مرا به مشغله ای اختیار نیست
پر می کشم به جانب هم بغضِ هر شبم
آیینه ای که هیچ زمانش غبار نیست
دریا و من چقدر شبیه ایم گرچه باز
من سخت بی قرارم و او بی قرار نیست
با او چه خوب می شود از حال خویش گفت
دریا که از اهالی این روزگار نیست
امشب ولی هوای جنون موج می زند
دریا سرش به هیچ سری سازگار نیست
ای کاش از تو هیچ نمی گفتم اش ببین
دریا هم این چنین که منم بردبار نیست
محمدعلی بهمنی
دیگر مرا به مشغله ای اختیار نیست
پر می کشم به جانب هم بغضِ هر شبم
آیینه ای که هیچ زمانش غبار نیست
دریا و من چقدر شبیه ایم گرچه باز
من سخت بی قرارم و او بی قرار نیست
با او چه خوب می شود از حال خویش گفت
دریا که از اهالی این روزگار نیست
امشب ولی هوای جنون موج می زند
دریا سرش به هیچ سری سازگار نیست
ای کاش از تو هیچ نمی گفتم اش ببین
دریا هم این چنین که منم بردبار نیست
محمدعلی بهمنی
۹۵/۰۵/۲۵