هم‌قافیه با باران

در انتهایِ خیابان خودش خودش را کشت

چهارشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۳۱ ب.ظ
در انتهایِ خیابان خودش خودش را کشت
به وقتِ بارشِ باران خودش خودش را کشت

و ناله کرد شبی از فراق و غصه ی هجر 
چو دور شد زِ  نیستان  خودش خودش را کشت

دلش گرفت ز دنیا ز دستِ باورِ  خویش 
و پاره پاره گریبان خودش خودش را کشت

تصورش چقدر رنج میدهد ما را
که پیشِ دیده ی یاران خودش خودش را کشت

دمی ندید جمال از خدا و راهِ  رسول
گذاشت سر به بیابان خودش خودش را کشت

دلا نخور تو فریبِ عوامِ  سطحی فکر
به حکمِ آیه ی قرآن خودش خودش را کشت

و آخرین سخنش خوب یادِ من مانده
که گفت مردِ پریشان خودش خودش را کشت

سیروس بداغی
۹۴/۰۳/۲۰
هم قافیه با باران

نظرات  (۲)

۲۰ خرداد ۹۴ ، ۱۳:۳۹ حسین غلامى خواه
سلام
شعر زیبایی بود.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران