در این بهار شکوفایی کسی به فکر شکفتن نیست
جمعه, ۸ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۵۵ ب.ظ
در این بهار شکوفایی کسی به فکر شکفتن نیست
دل من است که وامانده است ، دل من است که از من نیست
شکسته بال ترینم من ، شکسته ، خسته ، همینم من
همین که هیچ در او شوقی به پرکشیدن و رفتن نیست
چه شد که در شب خاموشی ، ز گردباد فراموشی
میان کوچه ی دل هامان چراغ عاطفه روشن نیست
به وقت چشم فرو بستن به رسم لاله رخان بر من
کفن ز خون گلو آرید که خاک ، خلعت این تن نیست
تمام نوحه ی من امشب به یاد رفته عزیزانم
در این شب این شب بارانی ، به جز سکوت و شکستن نیست
دل شماست که بیدار است چو ماه در شب رویایی
دل من است که وامانده است ، دل من است که از من نیست
علیرضا قزوه
۹۵/۰۵/۰۸