هم‌قافیه با باران

در بودی وُ ‌من تخته، باهم جُور بودیم

پنجشنبه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۳۶ ب.ظ
در بودی وُ ‌من تخته، باهم جُور بودیم
تندیسی از ع‍ُشّاقِ عهدِ دُور بودیم

چشمانِ تو ‌تصویری از یک بیستون بود
شیرین تو را می‌دیدم وُ پُرشور بودیم

نقصی برایِ هم نمی‌دیدیم زیرا
در عاشقی، در عاشقی، ما کور بودیم!

شب‌هایِ ما با دیگران توفیر می‌کرد
هم در شب وُ هم روزمان مَسحور بودیم!

شب‌هایِ ما پُر بودَش از خورشیدهایی
کَز جلوه‌یِ تابانِ‌شان ما نور بودیم

وقتی شِکر آبی میانِ ما میفتاد
در سرعتِ مِنّت کِشی مشهور بودیم!

ناگه حسودی آمد و‍ُ ما را نظر کرد
از نیّتِ بیمارِ او، رنجور بودیم

خاله‌زنک‌ها پُشتِمان بیراه گفتند
از چشمِ آن‌ها وصله‌‌یی ناجور بودیم!

بیگانه‌ها رؤیایِ ما را سر بُریدند
در این جدایی، ناگهان مجبور بودیم!

محمدصادق زمانی
۹۴/۰۳/۲۸
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران