هم‌قافیه با باران

در جوانی بی حسین احساس پیری می کنم

يكشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۳، ۱۰:۴۹ ب.ظ

در جوانی بی حسین احساس پیری می کنم

بگذر از پیری که احساس حقیری می کنم

دولتِ عشقش بنازم با لباس نوکری

در سفارت خانه ی دل ها سفیری می کنم

من فقیر اهل بیتم لیک کَشکولم پُر است

فخر بر تاجِ شهان با این فقیری می کنم

گفت زاهد: از چه رو بر سینه محکم می زنی؟

گفتم از آئینه ی دل گَردگیری می کنم

من اسیر رشته ی زلف حسینم، مدعی

ناز بر آزادگان با این اسیری می کنم

گر امیرالعاشقین این عشق را امضاء کند

می روم عرش و ملائک را امیری می کنم

در حرم ناخوانده رفتم حضرت معشوق گفت

خود بیا، بی خود بیا مهمان پذیری می کنم


ولی الله کلامی زنجانی

۹۳/۰۸/۱۱
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران