در خویش فرو ریخته ام زرد، چو پاییز
چهارشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۱۶ ب.ظ
در خویش فرو ریخته ام زرد، چو پاییز
سرشار شدم از نفسی سرد چو پاییز
خالی شده ام از تپش سبز تغزل
با این دل لبریخته از درد، چو پاییز
آه ای نفست سبز، برانگیز دلم را
کز خویش برانگیخته ام گرد، چو پاییز
ای سبزترین منظره، گل کن که در این باغ
من مانده ام و خاطره ای زرد چو پاییز
یک سینه همه داغ، همه داغ، چو جنگل
یک قصّه همه درد، همه درد، چو پاییز
در خویش سفر کرده و آورده ام ای دوست
بی برگی سبزی به ره آورد چو پاییز
محمّدرضا روزبه
۹۵/۰۲/۲۹