هم‌قافیه با باران

در دامن خاک خسته ای غوغا شد
یک دسته کبوتر حرم پیدا شد

پربسته ولی رسیده تا گنبد نور
یلدای قفس به شوقشان فردا شد

در منطق خود نوشت عطار بزرگ
در سیر و سلوکشان خدا معنا شد

برقامت شط لباس ماتم رویید
هرقطره ز شرم گونه ها دریا شد

در خاطر خودکنار ساحل می دید
دست و دل و جان عاشقان اربا شد

وقتی که به ماهشان شرر می بارید
مضمون تمام روضه ها سقا شد

آنگه به دغل کاری کفتار دلان
در چاله ی کینه جسمشان حاشا شد

در گوشه ای از خاک ترک خورده ی شط
یک پرده زکربلای غم اجرا شد

 از روز ازل نوشت بر قامت دل
روزی که سرای عاشقی برپا شد

از جام بلا به کام او خواهم ریخت
آن کس که به بزم عاشقی شیدا شد


مرتضی برخورداری

۹۴/۰۴/۰۸
هم قافیه با باران

نظرات  (۱)

۰۸ تیر ۹۴ ، ۰۳:۱۷ سائل کوی حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف
بدکش نیست

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران