هم‌قافیه با باران

در سرخی غروب نشسته سپیده ات

يكشنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۵، ۰۶:۲۸ ب.ظ

در سرخی غروب نشسته سپیده ات
جان بر لبم زعمر به پایان رسیده ات

آخر دل عموی تو را پاره پاره کرد
آوای ناله‏ های بریده‏ بریده ‏ات

در بین این غبار به سوی تو آمدم
از روی ردّ خونِ به صحرا چکیده ‏ات

پا می‏کشی به خاک… تنت درد می‏ کند
آتش گرفتم آه از آه کشیده ات

خون گریه می‏ کنند چرا نعل اسب‏ها؟
سخت است روضه ‏ی تن در خون تپیده ‏ات

بر بیت بیت پیکر تو خیره مانده ‏ام
آه ای غزل! چگونه ببینم قصیده ‏ات؟

باید که می‏ شکفت گل زخم بر تنت
از بس خدا شبیه حسن آفریده‏ ات

سید محمدجواد شرافت

۹۵/۰۷/۱۸
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران