در سرم پیچیده باری، های وهوی کربلا
سه شنبه, ۶ آبان ۱۳۹۳، ۰۳:۲۱ ب.ظ
در سرم پیچیده باری، های وهوی کربلا
می روم وادی به وادی رو به سوی کربلا
***
تشنگی میبارد از ابر سترون، میروم
تا بنوشم جرعه آبی از سبوی کربلا
ترسم این بیراههها با خویش مشغولم کنند
“بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا”
امید مهدی نژاد
۹۳/۰۸/۰۶