در شب زلف تو گم کردیم راه خویش را
يكشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۱۴ ب.ظ
در شب زلف تو گم کردیم راه خویش را
دربیاور از گریبان روی ماه خویش را
□
تا درآرم از دل هر کوه صدها بیستون
با تب فرهاد راهی سازم آه خویش را
من همان خورشید مغرورم که بعد از هر غروب
در گریبان تو مییابم پگاه خویش را
سر به زانویت نهاده این پلنگ بیقرار
تا معیّن کرده باشد وعدهگاه خویش را
حک شده نام تو بر پیشانی تقدیر من
میبرم همراه خود شرح گناه خویش را
□
در خودم مییابمت مثل بهشتی گمشده
گم کنم آن لحظهای که واحهواحه خویش راامیر اکبرزاده
۹۴/۰۴/۰۷