در شهر پر شده است که احوال من سگی است
شنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۵۲ ق.ظ
در شهر پر شده است که احوال من سگی است
آری سگی است، حال من و قال من سگی است
دندان جمله های خودم را کشیده ام
نام و نهاد و فاعل و افعال من سگی است
هرشب مرا به ساعت سگ کوک می کنند
هر صبحدم ستاره اقبال من سگی است
تقویم روزگار ورق می خورد . . . ولی
مال شما کبوتری و ... مال من سگی است
پنجه به سمت مخمل مهتاب می کشم
خوی پلنگ دارم و چنگال من سگی است
سم و سکوت سِل و سنگ و سنگ وسنگ ...
هر هفت سین سفره هر سال من سگی است
من پاسبان گله شهرم، شبان من
بیم از گزند گرگ مکن، حال من سگی است
دارند مرد و زن به سرم سنگ می زنند
برخورد شهر با من و امثال من سگی است
سید محمدعلی رضازاده
۹۵/۰۳/۱۵