هم‌قافیه با باران

در معرکه عشق ز جرأت خبری نیست

پنجشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۴۳ ب.ظ

در معرکه عشق ز جرأت خبری نیست
غیر از سپر انداختن اینجا سپری نیست

در قافله فرد روان بار ندارم
هر چند به جز سایه مرا همسفری نیست

در پله سنگ است گهر بی نظر پاک
بیزارم ازان شهر که صاحب نظری نیست

خود را بشکن تا شکنی قلب جهان را
این فتح میسر به شکست دگری نیست

چون شیشه بی می، نبود قابل اقبال
باغی که در او بلبل خونین جگری نیست

شب نیست که بر گرد تو تا روز نگردم
هر چند من سوخته را بال و پری نیست

سرگشتگی ما همه از عقل فضول است
صحرا همه راه است اگر راهبری نیست

صائب چه کند گر نکند روی به دیوار؟
جایی که لب خشکی و مژگان تری نیست

صائب تبریزی

۹۵/۰۵/۰۷
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران