در من ای آینه انگار کسی پنهان ست
دوشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۱:۰۵ ق.ظ
در من ای آینه انگار کسی پنهان ست
گاه از کرده ی من شاد گهی گریان ست
نیمه ی گمشده ی من بگمانم باشد
ناخدای بلد کشتی در طوفان ست
حتم دارم که شبیه تو مرا می پاید
میزبانی ست که هم و غم او مهمان ست
چون که بی وقفه رصد کرده مرا می دانم
اندوهش قصه ی سیاره ی سرگردان ست
آنکه پیش از خود من خورده غمم تا حالا
نازنینی ست که هم قافیه با باران ست
گاه گاهی به خود آیم ز تلنگرهایش
در من ای آینه انگار کسی پنهان ست
محمدعلی ساکی
۹۶/۰۲/۲۵