در من دوباره زنده شده یاد مبهمی
شنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۳، ۰۶:۱۷ ب.ظ
در من دوباره زنده شده یاد مبهمی
دنیا قشنگ تر شده این روزها کمی
گفتم کمی؟ نه! خیلی، یک کم برای من
یعنی زیاد، یعنی همسنگ عالمی
دریا کجا و باغ کجا؟ سهم من کجا؟
من قانعم به برگ گلی، قطره شبنمی
ای عشق چیستی تو که هرگاه می رسی
احساس می کنی که دلیری که رستمی
مثل اساس فلسفه و فقه مبهمی
مثل اصول منطق و برهان، مسلمی
هم چون جمال پرده نشینان محجبی
هم چون بساط باده فروشان، فراهمی
حق داشت آدم، آخر بی عشق، آن بهشت
کمتر نبود از برهوت جهنمی
با سیب سرخ وسوسه، پرهیز و لب گزه؟
قصری پر از فرشته و دیوار محکمی
باید مجال داد به خواهش، به وسوسه
باید درود گفت به شیطان، به آدمی!
بهروز یاسمی
۹۳/۱۰/۲۰